قانون میلر | مهمترین قانون UX(تجربه کاربری) که همه آن را می شکنند!
حتما شما هم کنجکاو شده اید که این چه قانونی است که همه آن را می شکنند اما مهم ترین قانون UX است! اما واقعیت چیزی جز این تیتر نیست. امروز قرار است در این مقاله از سری مقالات آموزش طراحی رابط کاربری و آموزش تجربه کاربری در مرجع آموزش UI و UX فارسی در خصوص قانون میلر و اهمیت آن در طراحی و بهبود تجربه کاربری(UX) صحبت کنیم. این مقاله فوق العاده کاربردی را تا انتها دنبال کنید.
قانون میلر مهم ترین قانون UX(تجربه کاربری) است که تمام افراد، به ویژه کسانی که محصولات را طراحی می کنند، باید از آن پیروی کنند. می بینم که شرکت ها هر روزه این قانون را نقض کرده و 100 درصد موارد به ضرر آنها است. در این مقاله، توضیح خواهم داد که این قانون چیست و چه معنایی برای طراحی محصول و خدمات دارد. همچنین پیامدهای احتمالی این پدیده بر مدیریت سازمانی، همکاری و عملکرد کلی را توضیح خواهم داد. پدیده روانشناختی بحث شده در این مقاله، به عنوان قانون میلر شناخته می شود.
درک قانون میلر
مرحله 1
قبل از شروع، دستورالعمل های زیر را بخوانید و قلم و کاغذ به دست بگیرید. می خواهیم یک تمرین عملی انجام دهیم.
در تصویر زیر 20 کلمه آمده است. با دقت آنها را خوانده، یک دقیقه صرف به خاطر سپاری آنها کرده، پس از آن آنقدر پایین بروید که کلمه “توقف” را ببینید. سپس مرحله 2 را بخوانید.
توقف
گام 2
اکنون از قلم و کاغذ خود برای نوشتن کلماتی که قادر به یادآوری آن هستید استفاده کنید. خوب فکر کنید، اما برای مشاهده کلمات به عقب بر نگردید. حدود 30 ثانیه به خودتان وقت بدهید … پس از انجام این کار، به بالا بازگشته و ببینید چند کلمه را درست به خاطر آورده اید.
اگر شما مانند اکثریت قریب به اتفاق انسان ها هستید، 5 الی 9 کلمه را به یاد آورده اید. صدها آزمایش، جهانی بودن این محدودیت را در حافظه ثابت می کند. بدیهیست با توجه به محدودیتی که این مورد در عملکرد انسان ها ایجاد می کند، در طراحی محصول هم تاثیر می گذارد. این ظرفیت برای نگهداری حدود 7 بخش از اطلاعات در حافظه کوتاه مدت، به عنوان قانون میلر شناخته می شود.
قانون میلر ، شماره جادویی
در سال 1956 مقاله ای نوشته شد و تبدیل به یکی از مهمترین مقالات حوزه روانشناسی شد: “عدد جادویی 7، به علاوه منهای 2: برخی محدودیت ها در توانایی ما در پردازش اطلاعات”. این مقاله در سال 1956 توسط یک روانشناس به نام جورج A. میلر از دانشگاه روانشناسی پرینستون بخش روانشناسی، در زمینه بررسی روانشناختی منتشر شد. محتویات این مقاله نشان می دهد که تعداد «تکه» های ادراکی که یک فرد معمولی می تواند در حافظه کاری خود (بخشی از حافظه کوتاه مدت) حفظ کند 7 ± 2 است. این امر اغلب به عنوان قانون میلر شناخته می شود. خلاصه ای از این مقاله که از ویکی پدیا تهیه شده است:
میلر در مقاله خود در مورد انطباق بین محدودیت های قضاوت مطلق تک بعدی و محدودیت های حافظه کوتاه مدت بحث کرد. در عمل قضاوت مطلق تک بعدی، فرد با تعدادی از محرک هایی که تنها در یک بعد متفاوت هستند، روبه رو است (به عنوان مثال، 10 تن صدای مختلف که تنها در پیچ تفاوت دارند) و برای هر محرک یک واکنش متناظر (که قبلا آموخته است) دارد. واکنش مغز تا پنج یا شش محرک مختلف تقریبا بی نقص است، اما با افزایش تعداد محرک های مختلف، عملکرد مغز کاهش می یابد. این عمل به زمینه انتقال اطلاعات مربوط می شود: ورودی، شامل یک محرک از بین n محرک و خروجی شامل یک واکنش از بین n واکنش است. اطلاعات موجود در ورودی بر اساس تعداد تصمیمات باینری صورت گرفته برای این محرک های ورودی، تعیین می شود و همین امر برای واکنش به این محرک ها نیز صدق می کند.
علاوه بر این، ذهن انسان هنگام انجام کاری که نیاز به تلاشِ شناختی دارد، می تواند حدود 7 قطعه از اطلاعات را به یاد بیاورد. این امر حیاتی است، زیرا انسان به طور مداوم در حال انجام کار و همزمان در حال سرو کله زدن با محرک های مختلفی در ذهن خود است. یکی از مفاهیم کلیدی قانون میلر، قطعه بندی یا Chunkingاست که اساسا به معنی گردآوری اطلاعات مختلف در یک گشتالت منطقی است. چانکینگ یک عنصر مهم در سازمان دهی اطلاعات است و از اساس UX(تجربه کاربری) می باشد.
چگونگی کاربرد قانون میلر در UX
همیشه عناصر اطلاعاتی را در دسته های کوچک تر از 9 و ترجیحا 5 تایی، سازماندهی کنید.
تراکم اطلاعاتی بیشتر در «رابط کاربری» ، مساوی با دشوار تر شدن درک آن برای کاربر است. این امر به خصوص برای کاربران جدید مهم است، زیرا آنها تمرین لازم برای رمزگذاری المان های رابط کاربری در حافظه طولانی مدت، یا برای تبدیل شدن رفتار به عادت را نداشته اند. دائما دیده شده که این قاعده توسط غول هایی مانند فیس بوک، گوگل و وردپرس شکسته شده است. همین قانونِ استفاده از 5 قطعه، مینیمالیسم را به عنوان یک فلسفه طراحی دقیق مطرح می کند. در مرجع آموزش طراحی UI و آموزش UX مقاله ای در ارتباط با مینیمالیسم داریم که مطالعه ی آن خالی از لطف نیست. برای توضیح بیشتر، به دلیل محدودیت حافظه کاربر، اگر محصولی قابلیت های زیادی داشته باشد، استفاده از آن دشوارتر می شود، زیرا کاربر باید اطلاعات بیشتری را در حین کار با محصول مدیریت کند. در نتیجه طراحی اطلاعاتی مناسب، بسیار حیاتی است.
قانون میلر اهمیت پیش بینی و برنامه ریزی مناسب در طراحی فرآیند را نیز برجسته می کند؛ زیرا هرچه شما ویژگی های بیشتری به یک محصول اضافه کنید،رابط کاربری(UI) شما نیز باید بتواند با این ویژگی های جدید، بدون از بین رفتن اساس بصری طراحی شما، سازگار شود. ساخت مجدد زیر بنا نیاز به زمان و منابع گزافی دارد.
پدیده ادراکی دیگری که در رابطه با قانون میلر دیده شده است، اولویت یا تأثیر تاخر (Recency effect) نام دارد. این اصطلاحات به ترتیب برای توصیف نحوه یادآوری موارد درک شده در ابتدا و پایان یک تجربه (بیش از موارد موجود در وسط) به کار می روند. به عنوان مثال، اگر ما لیستی از کلمات را به شما نشان دهیم، به احتمال زیاد کلمات ابتدایی و پایانی لیست را به یاد خواهید آورد. این مورد به عنوان اثر موقعیت سریالی (Serial position effect) نیز شناخته می شود.
این مشاهدات سوالاتی را در زمینه کسب و کار و طراحی مطرح می کند. اگر افراد ابتدا و انتهای یک تجربه را به خاطر می آورند، چطور می توان در این مراحل موارد مثبت را تقویت و موارد منفی را کاهش داد؟ چه زمانی یک تجربه واقعا آغاز شده یا پایان می یابد؟ آیا بر اساس این دانش، باید موارد مهم را در ابتدا و انتهای لیست قرار دهیم؟ اینها همه سوالات مهمی هستند که طراحان و مدیران UX(تجربه کاربری) باید هنگام اختراع یا توسعه محصولاتشان از خود بپرسند.
قانون میلر را می توان به هر جنبه ای از زندگی که شامل انجام یک کار پیچیده شود، اعمال کرد. با کاهش میزان عناصر در دسترس و مرتب کردن آنها به بخش های کمتر از 9 قطعه ای، مغز شما قادر خواهد بود جای دقیق هر چیز را به یاد بیاورید.
پیروی از قانون میلر به ویژه در حوزه روش شناختی و مضامین تکنولوژی های اخیر و UX(تجربه کاربری) مطرح است. کاربران قبل از اینکه چیزی را بخرند، نیاز به آزمایش محصول دارند، به همین سادگی. اگر در روزها یا هفته اول ارزش چیزی را تجربه نکنند، آن را نخواهند خرید. از آنجایی که کاربران جدید زمان زیادی برای یادگیری جای هر چیز ندارند، طراحی اطلاعات باید به خوبی برنامه ریزی شده باشد.
قانون میلر مهمتر از اطلاعات است
ما در جهانی با رشد تصاعدی اطلاعات زندگی می کنیم. با سازمان دهی نامناسب و یا حذف کامل برخی از آنها، در نهایت توانایی خود در تکمیل وظایف مهم برای بقا را کاهش داده ایم. به همین دلیل حذف موارد، محصولات و خدماتی که بازده کیفی ندارند، از زندگی مهم است. این مورد با اصل پارتو مطابقت دارد، ایده ای که می گوید 80٪ از نتایج شما حاصل 20٪ از سرمایه گذاری های شما است. آیا روزانه با کارهای زیادی سرو کله می زنید؟ آیا تیم شما از ابزارهای زیادی برای همکاری استفاده می کند؟ آیا افراد زیادی در تیم خود دارید؟ آیا کارکنان جدید خود را با اطلاعات زیاد سردرگم می کنید؟
قانون میلر به ما می آموزد که انسان قادر به پردازش مقدار محدودی از اطلاعات است و همچنین اطلاعات اضافی فرد را گیج کرده و منجر به تاثیر منفی بر عملکرد او می شود.
این امر به ویژه در علمِ جدید مفهوم جریان (flow)، که توسط متخصص روانشناسی معروف به نام Mihaly Csikszentmihalyi ایجاد شده است، صادق است. جریان کلمه ای است که Mihaly برای توصیف حالتی از تمرکز یا “مجذوب شدن” انسان روی یک کار خاص بیان کرد، که فرد آن را ارزشمند، لذت بخش و کارآمد بیابد؛ شرایط ایده آلی که در بهترین حالت خود عمل کنیم. یک راه مطمئن برای از بین بردن جریان، افزایش حواس پرتی های محل کار است. بنابراین، آیا فکر می کنید که در اختیار گذاشتن ابزار بیشتر به کارکنان، عملکرد آنها را بهبود می بخشد؟ قانون میلر به ما یادآوری می کند که چنین چیزی درست نیست.
درباره مرجع UIوUX فارسی
هدف ما از راه اندازی مرجع UI و UX فارسی اینه که بتونیم باهم و کنارهم بیشتر و آسونتر یاد بگیریم و وب ایران رو زیباتر بسازیم.
نوشته های بیشتر از مرجع UIوUX فارسی
دیدگاهتان را بنویسید